تبدیل واحدهای سطح
1 هکتار = 10000 متر مربع
1 متر مربع = 100 دسی متر مربع
1 متر مربع = 10000 سانتی متر مربع
1 متر مربع = 1000000 میلی متر مربع
ماهیچه : آنچه به عنوان گوشت در بدن جانوران وجود دارد ، همان ماهیچه است . ماهیچه ها اندام های حرکتی بدن هستند .
ساعد : به فاصله ی بین مچ دست تا آرنج هر شخص ، ساعد گفته می شود. ساعد دارای دو استخوان است.
بازو : به فاصله ی بین کتف تا آرنج افراد، بازو گفته می شود و بازو دارای یک استخوان است.
مفصل : به جایی که دو استخوان به هم وصل می شوند مفصل می گویند.
ستون مهره : به مجموع 26 استخوان بسیار سخت و مقاوم که در پشت مهره داران قرار دارد و از نخاع نگهداری می کنند ستون مهره می گویند.
غضروف : غضروف ها استخوان های نرمی هستند که گاه در انتهای استخوان ها قرار دارند . هر جا مفصلی باشد در انتهای استخوان به جای استخوان غضروف قرار دارد که این امر موجب حرکت آسان ترمی شود . نوک بینی و لاله ی گوش نیز از جنس غضروف هستند .
مغز (مخ) : مغز ، فرمانده ی بدن ما ست . مغز درون جمجمه قرار دارد . مغز همه ی فعالیت های بدن ما را کنترل می کند.
نخاع : رشته ی بلند و مهم عصبی که در ستون مهره ها قرار دارد و پیام ها را از قسمت تنه و پایین بدن گرفته به مغز انتقال می دهد و برعکس.
جمجمه : به استخوان های سخت و محکم و پهن سر و صورت که از مغز مراقبت می کنند جمجمه می گویند.
تفاوت کسر و تناسب
1. کسر واحد اندازه گیری دارد (۳/۵ کیلوگرم—۱/۸ من—۵/۶ متر). ولی نسبت واحد ندارد و عددی مطلق است.
2. کسر تقسیم کردن است ولی تناسب مقایسه بین دو چیز است.
3. دو کسر هر دو (صورت و مخرج) از یک جنس هستند ولی در نسبت خیر.
4. کسر را نمی توان جابجا کرد (صورت و مخرج) ولی در نسبت جا به جایی وجود دارد.
5. نسبت ها را مانند کسرها نمی توان جمع، تفریق، ضرب و تقسیم کرد. فقط در دو نسبت مشابه می توان نسبت های هر ردیف را با هم جمع کرد.
مثال: مسعود به مدرسه رفت
لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود
و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.
خصوصیات مثنوی باعث شده است که داستان ها اغلب در قالب مثنوی سروده شوند.
علاوه بر داستان سرایی، برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی استفاده می شود.
قدیمی ترین مثنوی سروده شده- که اکنون به جز چند بیت چیزی از آن در دست نیست- مربوط
به رودکی است که متن کلیله و دمنه را در قالب مثنوی به نظم در آورده بود.
قالب شعر:::شکلی که قافیه به شعر می بخشد قالب نام دارد و تفاوت قالب ها درچگونگی قافیه ی آنهاست.
منظور از قالب یک شعر شکل آرایش مصراع ها و نظم قافیه آرایی آن است. شاعران و مخاطبان آن ها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکل هایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند.
به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و ؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم قالبهای شعری تا حدّ زیادی تغییر کرده است.
در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود.
چند نمونه از رایج ترین این قالب ها تحت این عنواین
وجود دارند :
تشخیص یا( آدم نمایی ، انسان انگاری ، شخصیت بخشی ):
نسبت دادن حالات و رفتار آدامی به دیگر پدیده های خلقت است .
( دادن شخصیت انسانی به موجوداتی غیر از انسان )
مثال۱ : برگ های سبز درخت در وزش نسیم به رقص در می آیند .
توضیح : رقصیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به برگهای درخت نسبت داده شده است .
مثال۲ : گل بخندد بر سر گل بوته ها پر کند بوی خوش گل باغ را
توضیح : خندیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به گل نسبت داده شده است .
مثال 3: طعنه بر طوفان مزن، ایراد بر دریا مگیر / بوسه بگرفتن ز ساحل، موج را دیوانه کرد
توضیح: دیوانگی و بوسه گرفتن به موج نسبت داده شده است.
مراعات نظیر:
آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که باهم تناسب دارند و
در خارج از آن بیت یا عبارت نیز رابطهای آشنا و خاص میان آن ها برقرار باشد.
مثال 1:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
(ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جز عناصر و پدیدههای طبیعت هستند.)
مثال 2:
بحر آفرید و برّ و درختان و آدمی خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
کنایه :
در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است
که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و
به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود.
نکته: کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود .
مثال ۱ : هنوز از دهن بوی شیر آیدش.
توضیح: کنایه از این که هنوز بچه است و بارز ترین نشانه ی بچگی همان شیر خوردن است .
مثال ۲ : بباید زدن سنگ را بر سبوی.
توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایه از آزمایش و امتحان کردن است.